شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مسمط
با تمامِ هستیات خودرا ندیدن مشکلاست سختترازخود زِاولادَت بُریدنمشکلاست نیمه شب از خوابِ طفلانت پریدنمشکل است بعدِشان یکلحظه حتی آرمیدن مشکلاست
یکشبه یکبارهیکدَم قَد خمیدن مشکل است
از جگر از جان مگو وقتی که مادرنیستیاز غمِ طفلان مگو وقتی که مادر نیستی
از دلی سوزان مگو وقتی که مادر نیستیآه ازباران مگـووقتی که مـادرنیستی
داغِ مادررا فقط قدری چشیدن مشکلاست
ازهمه از هرکسی او بیشتر آورده استهرکه با سر آمده خانم سه سر آورده است اوفقط خود را نه بلکه دو پسرآورده استدو پسر نه دو سپر نه دو جگر آورده است
قبلِ قربانیشدنشانه کشیدن مشکل است
داد اول بـاز هَـم روزیِ مـیـکـائـیـل رابعد ازآن خانم تَـفَـقُـد کرد عزرائیل را
بعـدلطـفی کرد با پابـالِ جـبرائـیـل رابعد هم آورد ازخـیـمه دواسماعـیل را
آه ابراهیم این غم راشنیدن مشکل است
زینب آمد یاکه نه میآمد آنجا فـاطـمـهزینب است این یاحسن یاکه علی یا فاطمه گفت عباس ازادب این کیست آیا فاطمه؟لافـتـا الا عـلـی لا سـیـف الا فــاطــمـه
کربلارا بیحضورش آفریدن مشکل است
درشُکوهِ اوعـلی را حق تعالی ریختهدر حجابِ او خودش را نیز مولا ریخته
تـشنه است اما بهزیرِپاش دریا ریختهکاسه آبی پُشتشان با گریه زهراریخته
گفت پیشِ محضرش با سر رسیدن مشکل است
با زبان حال گفت: آقا دوجانم را ببـینپیـشِ رویِ خود تمامِ خـانِـمانم راببـین
پیرمردِ این حرم دو نوحه خوانم را ببینای تـمـامهـستیام لطفاً جـوانم راببـین
بعدِ اکبر ماندن و جامه دریدن مشکل است
چادرِمادربه سر کرد وازاین غم گریه کردگریه کرد و پیشِ او اربابِ عالم گریه کرد گریه کرد وپشتِ اوعباس یکدَم گریه کردزیرِلب تا گفت مادر،مادرش هم گریه کرد
گفت بیسوگند از اینجا پریدن مشکل است
بِیـنِ خـیمه بود ومیآمد صدایِ بچـههامادر است وکاش میرفت او بِجای بچهها
حیف آبی نیست ریزد پُشتِ پای بچههاوای میآمد زِ مـیـدان نـالـههای بچـهها
دیدنش که هیچ مادررا ندیدن مشکل است
اینکه هردَم با شهیدان بود حالا نیست نیستاینکه با اکبر پریشان بودحالا نیست نیست باحسینِ خویش نالان بود حالا نیست نیستزیرِ تیر وسنگباران بود حالا نیست نیست
از میانِ نیزهها مادرشنیدن مشکل است
نالهها میآمد وزینب صدا میزدحسینحالشان بَد میشُد وزینب صدا میزد حسین
یک نفرسَر میزد وزینب صدا میزد حسینگفت عونَش اَشهدُ،وزینب صدا میزد حسین